شیرین کاریهای آخرین روزای بیست و سه ماهگی عسل مامان بهدادی مشغول دیدن برنامه ی تلویزیون . عاشق اینجوری خوابیدنت هستم. خیلی ژست قشنگیه بهدادِ عشقِ لودر .اینجا اصرار داشتی که درش رو باز کنیم که بری و توش بشینی. اما متاسفانه قفل بود.اینجا نمایشگاه ماشین آلات بوده. با خواهش و تمنا از اون بالا آوردیمت پایین . وقتی که یه لباسی رو دوست داری برات مهم نیست که گرمت میشه و نفست میگیره. منم مجبور می شم که تنت کنم. بالاخره باید به سلیقه ی شما هم احترام گذاشت. عاشق این تیشرت سبزه هستی. هر وقت که درب کمدت رو باز میکنی و میبینی که شسته و اتو شده آویزونه، صدام می کنی و به...